وقتي دلم تنگ ميشه
چشمامو ميبندم
به امید اینکه دوباره میبینمتون فكر ميكنم
ولي بازم يه چيزي افكارمو بهم ميزنه
و اون فكر يه لحظه بي تو موندنه
و دوباره دلم تنگ ميشه
بنام آنکه اشک را آفرید تا با آن شعله های آتش سوخته دلان را خاموش کنندببخشید که دوباره مزاخمتون میشم فک کنم که شکه شدید خلاصه عذر منو بپذیرید
باور کنید که خیلی شدید وابستتون شدم امیدوارم که منو درک کنید اگه مایل بودید میتونیم همدیگرو ببینیم بخدا لحظه ای نیست که به شما فک نکنم خدایا دیگه نمیدونم چی بگم من به اون پسر گفتم که بهتون بگه خصوصی بخونین ولی شما با دوستتون رفتین خیلی زیرنظر داشتمتون راستی از این بابت نگران نباشید کسی نمیتونه این وبلاگو بخونه کد امنیتی زدم تا یادم نرفته بگم که این بهترین راهی بود که میتونستم باعاتون ارتباط برقرار کنم آخه ترسیدم که بیام پیشتون بهتون برخوره چون اصلا تنها نبودید گفتم تا اینجام بتونم باهاتون ارتباط بر قرار کنم آخه فرصتم کمه باید برم ترکیه پیش عموم لطفا زود بهم جواب بدید خلاصه ببحشید دیگه خدا حافظی میکنم خدا نگهدار اینم شمارمه09196633806
یکشنبه 20 آذر 1390 - 10:03:54 AM